مرکزیت دایره هم همان نقطه ایست که از انجا قانون مندی وعلم اغاز میشود واثبات میشود.
واصلا حکمت یعنی همین وحکیم یعنی کسی که قانون مندی الهی را بشناسدودر جهت ان حرکت کندوباانسان ها ی دیگر نیز تعامل معمول خود را داشته باشد
واینگونه است که حافظ میگوید در دایره قسمت ما مثل نقطه مرکز دایره بی حرکت وتسلیم حوادث هستیم ء هر فکری که درباره ما داشته باشی عین لطف است وهر حکمی که بکنی ان را پذیرا هستیم ...
تسلیم از اصطلاحات صوفیه است وبه معنی گردن نهادن به مقدرات خدا وواین مقام بعد از مقام توکل ورضا می اید ...وباز میگوید که قسمت را اگر دایره ای فرض کنیم ما مثل نقطه ای در مرکز این دایره قرارداریم تسلیم محض هستیم وهر تصمیمی که در باره مابگیری از ان گله نداریم وهر حکمی بکنی مطیعیم ..
اما مقام تسلیم محض فقط با علم واگاهی ایجاد نمی شودوعشق هم می خواهد- که خود کمال سرگشتگی است وندیدن خود
ومن فکر می کنم این بیت ومصر بیشتر از اینکه بخواهد در عالم حکمت عرض اندام کند عشق را بیان می کند وارادت وبندگی را - وگرنه حافظ قران (منظور شاعرقرن هفت وهشت)ان قدر ها هم از مفهوم قضاوقدر بی اطلاع نبوده است پس
ما ازموده ایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
گرچه وصالش نه به کوشش دهند هر قدر ای دل که توانی بکوش
پس این دایره انقدر ها هم که به ظاهر به چشم می اید بسته نیست وتلاش وکوشش ما دروازه های فهم وادراک مان از جهان هستی خواهد بود.
دردایره قسمت مانقطه پرگاریم لطف انچه تواندیشی حکم انچه توفرمایی
حافظ شب هجران شد . بوی خوش وصل امد شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی
ان قبل ها یک شماره سه رقمی بودیم یا پنج رقمی (شناسنامه مان) بعدها با کارت ملی یک کد ملی ده رقمی اختصاصی شده ایم . تولدمان که دست خودمان نبوده ولی زندگی مان ..... ما هستیم وتلاش می کنیم تا باشیم وخودمان را به درودیوار می زنیم تا بگوییم موجیم که اسودگی ما عدم ماست ولی حقیقت امر دایره وجود ودایره قسمت همه جایش بسته است . اصلا دایره اگر بسته نباشد که دایره نیست - انوقت میشود نیم دایره خط کج ومعوج پاره خط وراه به جایی نمی برد. و